بازی های روانی
بازی های روانی یک خصوصیتی دارن که اگر افراد بفهمن اون تکنیک بی اثر میشه و بازی های روانی هم اینطوری ان
حتی اگه بازی های روانی هم یاد بدیم سخت تر میشه ک باید خیلی پیشرقته تر باید رعایت کنیم
پس بازی های روانی رو اگر به کسی یادشون بدیم یا دوره رو پخش کنیم به خودمون اسیب میزنیم
ذره ای بخوایم لو بدیم تغییر هم بدیم یا به دوستانمون یاد بدیم کمتر میتونیم استفاده کنیم
بازی های روانی و کلیات
خیلی ها با بازی روانی مشکل دارن
و میگن چه ادم کثیفی میشیم ما راجبه همه جنسیت ها استفاده میکنیم و کلیت ذهن ها اینطوری کار میکنه
نکته : دیگه ما نباید اهداف خودمون رو به دیگران نشون بدیم و کلا اهداف خودمون رو نباید بگیم
اغوا گری میتواند خوب و بد باشد
این تکنیک ها برای ذهن ادم هاست تا کاری که میخوایم رو انجام بدم و در جهت خوب داریم استفاده میکنیم
و دروغ گفتن داخلش نیست
همه ادم ها اغواگر هستن
چرا که همه ادم ها همه چی رو کنترل میکنن اتاقمون رو زندگیمونرو و…
اغوا کردن یک چیز معقول و عادی فقط چون معنیش رو نمیدونیم فکر میکنیم بده
ما برده یک سیستم هستیم که داریم کتترل میشیم
ما باید خود اغوا گر رو بپذریم تا بتونیم شخصیت موفقی داشته باشیم
ادم هارو اگر نیاز هاشون رو بفهمیم میتونیم کنترلشون کنیم
از امروز رویه ما رویه اغواگری هست و باید بتونیم ادمارو اغوا کنیم تو بتونیم ادم هارو کنترل کنیم و موفق باشیم
این تکنیک هارو نه به کسی یاد بدیم نه آموزش بدیم و نه حرف میزنیم
نکته مهم
تا وقتی که به چیزی که میخوایم نرسیدیم خواسته درونیم رو بیان نکنیم تا وقتی بهش نرسیدیم
اگر دختر رو میخوایم نباید بهش بگیم باید وایسیم بدست بیاریم تا وقتی بدست بیاریم
اگر ما اینارو اجرا کنیم دختر خودش میاد به ما میگه
تکنیک نوار قلب
یک تکنیکی هست که باید تو کل زندگیمون اجرا کنیم و همه جای زندگیمون دیده میشه
مثل این میمونه یک فرد رو ببریم جاده خاکی و باز ببریمش تو جاده خوب تا معتاد سفر بشه
اگه این تکنیک رو یاد بگیریم دیگه لازم نیست هیچ تکنیک دیکه ای رو یاد بگیریم
مثل نوار قلب میره بالا میاد پایین
و اگه صاف باشه رابطه ماهم تموم شده
زمان مشخصی نداره در طول اوایل جذب تو فاز ای ۲ و الی فاز اس و بعد ازدواج باید این تکنیک باشه
میتونه اروم اروم باشه میتونه سریع صورت بگیره
یا شادی باشه یا غم باشه
نویسنده های خیلی بزرگ دینا سریال های بزرگ دنیا دارن تکنیک نوار قلب رواجرا میکنن یعنی اینکه اون افراد بیاد دوتا حال متضاد رو تجربه کنن مثل : گذشته و اینده ، حال و آینده ، کلیت سریال های معروف تکنیک نوار قلب ایجاد میشه کمانکه یک تکنیک های دیگه ام دارن
اگه بتونیم درست اجرا کنیم دختر عاشقمون میشه و میشه به راحت به اون فرد بشه
میشه کینه اون فرد بشه میشه ناراحتی اونفرد یا خودکشی اون فرد بشه
غم و شادی اون طرف رو باید تحریک کنیم و اون غم و شادی پشت سرههم اجرا بشه اصل تکینک نوار قلب که داریم اجرا میکنیم از منظز پیکاپ جملات هست یا یک پوش پول یا یک نگ در کنار توجه
ولی تکنیک نوار قلب داستان گویی هست و با استفاده از تکنیک داستان گویی به جایی میرسیم که فرد ننیتونه طلاق بگیره
تحلیل جوکر
دلیل اصلی جذابیت این سریال ها بازی های روانی هست
تکنیک نوار قلب جلسه چهارم
کلیات نوار قلب
اصل نوار قلب داستان گویی هست
داستان گویی اصل هرچیزی هست
اصل نوار قلب نوشتن داستان های کوتاه نوشتن هست و قرار نیست حرفه ای یاد بگیریم
داستان گویی رو باید یاد بگیریم و نباید کپی کنیم دلیلش چیه؟
بخاطر اینکه ما باید تا اخر عمل نوار قلب اجرا کنیم نمیشه چهار تا داستان داشته باشیم و اجرا کنیم
قالب های نوار قلب :
برادر بازیگوش
امروز صبح نزدیک ساعت های ۷ از خواب بیدار شدم اولین چیزی که دیدم یک چاقوی شکاری بود که با پیشونیم ۵ سانت فاصله داشت این روزا دلش میخواد ادای شمشیر زنای فیلمای ژاپنی رو دربیاره سعی کردم از اتاقم بندازمش بیرون داشت چشمام گرم میشد که با تیکه پلاستیکیش محکم زد تو صورتم
کنجکاوی رو بر طرف کردیم داستان جذابیت نداره
باید بازم کنجکاوی ایجاد کنیم
و حس ها هم به کار برریم وجزئیات هم بزاریم
داستان دوست
اون زمان هایی که بهترین دوستت جفتت نشسته رو تصور کن ساعت ها برات ثانیه وار میگذرن (حس مثبت )
فکر میکنیم ادم مهمی هستیم و حس میکنیم یکی هستیم که یکی هست خیلی بهمون احترام میزاره و از ته قلب بهمون احترام میزاره ومیتونی اون حس رو تصور کنی؟ من همچین حسی داشتم ، چند روز پیش الناز مریض شد و از پیش برای هیمشه رفت
باید حس امیزی کنیم حس مثتبمون رو باید شدید کنیم ت ذهن دختر و ببریم تو دنیای تخیل(اصلی ترین قسمت نوار قلب)
جزئیات میدیم به اون حس مثبت و حس مثبت رو قشنگ بیان میکنیم
(میتونی تصور کنی؟ میخوایم اونم حس کنه )
بعد میگه همچین حسی داشتم
بعد میگیم چند وقت پیش الناز فوت کرد و از پیشم رفت
(اینجا پری سلکشن و حس منفی بهم میره)
میتونیم هرچیزی رو بگیم پدر بزرگ یا خواهر هرچی
تا حالا گسی رو داشتی تو زندگیت که ساخته شده با تو باشه و میدونی اون ادم قرار یکی از ادمای مهم زندگیت باشه ممکنه حتی پنج دقیقه هم نشده باهم اشنا شده بودیم ولی با تمام وجودت میدونی قرار اون ادم قراره دوستت و شریک زندگیت باشه
منم چنین حسی رو تجربه کردم منم یکی رو داشتم که طی چندروز یکی رو داشتم که انکار از خودمه و این حس تو وجودم رخنه کرد ولی برای چتد روز فقط چند و برایی هیمشه از دستش دادم
باید اول دختر رو بیاریم تو اون فضایی که میخوایم بسازیم
و بعد راجبه اون حس حرف میزنیم و جزئیات میدیم
بعد میگیم منم اون حسی که تو داشتی رو تجربه کردم
بعد میگیم برای چند روز طی یک تصادف عجیب از دست رفت برای همیسه از دستش دادم
قاتل سریالی
توشبیه اون دخترای شبیه مهربون و دوست داشتتی هستی
(حس مثبت)
در عین حال ممکنه یک قاتل سریالی هم باشی میدونی همه قاتل های سریالی در ظاهر ادم های خوب و مهربونی به نظر میان
( حس منفی )
مثال نوار قلب
مثلا میگیم این رفتار های بچگانه ات دیوانه ام میکنن
مثلا میگیم اینکه نمیتونی خیلی حرفارو متوجی بشی برام خیلی حذابه
مثلا میگیم این حرفای خسته کننرت خیلی تورو جذاب جلوه میدن
مثلا میگیم با اینکه درکی از ادمای دیگه نداری ازت خوشم میاد
مثلا میگیم من از این حد از خوش اخلاقیت حالم باهم میخوره
مثلا میگیم اینکه اینقدر باهوشی داره حالم بهم میخوره
مثلا میگیم اینکه میتونی سالادسزار رو یک تنه بخوری برام خیلی عجیبه
جلسه پنجم : تکنیک جاساز
این تکنیک هارو میشه همه جا استفاده کرد تو کار ، تو پروژه هانون تو فروش و…
مردم یکسری تصمیمات میگیرن که با منطق نمیتونیم ذهنیت فرد رو عوض کنیم
باید ذهنتیش رو عوض کنیم تا بتونیم تصمیماتش رو عوض کنیم ، با هیپنوتیزم میشه این کارو انجام داد
تکنیک جاساز دقیقا همین کارو انجام میده
از تجربه فرد داخل محیطی که توشه استفاده میکنیم
تو این تکنیک تن صدا خیلی مهمه و باید نزدیکمون باشه طرف
رفتیم سره قرار بهش میگیم میدونی چی جالبه؟ یکسری ادم ها هستن که تو اصلا ننیتونی باهاشون ارتباط برقرار کنی و اینجا به اطراف اشاره میکنیم و مچ نباید خم بشه
: ادامه
و یکسری افراد هستن که تو درجا میتونی باهاشون ارتباط برقرار کنیم و باید به یک روتین دیگه وصل کنیم
نکته : همهی تکنیک هارو میشه باهام ترکیب کرد
نکته : اشاره مستقیم هم نباید کنیم اگه اشاره مستقیم کنیم خراب میشه حس قد بودن میگیره ازمون
تکنیک اغوای پنهان
اکثر روتین ها اگه حشوری باشن بهتره
این رو تو هرموقعیتی میتونیم استفاده کنیم و چیزی هم لازم نیست بهش وصل کنیم
نکته : ادم ها بر اساس رویاها ، بلند پروازی هایی کا دارن بر اساس این موارد هست که تصمیم میگیرن و به دنیا نگاه میکنن بدون اینکه توجه کنن به خواسته های دیگران و نظرات دیگران انتخاب کنن داخل زندگیشون
اونیکه میگه من قراره دکتر بشم ذهنیتش اینه که من میخوان قهرمان بقیه بشم و ما میخوایم از این استفاده کنیم
نکته : اکثر تکنیک ها از nlp میاد
رویه ما باید از اینجوری سوالات استفاده کنیم و باید بدونیم ارزش ها و هویت کلی و هدف هاش شناسایی کنیم
: باید سوال کنیم و جواب این سوالات رو پیدا کنیم
باید بدونیم اون ادم کیه تو دنیا ، فکر میکنه توانایی انجام چه کاری رو داره ، فکز میکنه تو زندگیش به چه میزایی میتونه برسه ، فکز میکنه تو این دنیا توانایی این رو داره به چیزایی که میخواد برسه ، به نظر خودش لیاقت هاش چیان؟
دلیلش چیه؟ ادم ها جواب این سوالات رو نمیدونن و باید خیلی کنکاش کنن و اینا باعث میشن بره تو خلسه مثل دیدن فیلم که ادم حواسش به هیچ جا نمیشه
نکته : وقتی این سوالات رو پرسیدیم مردم باورهاشون رو میگن و یک مجموعه از اطلاعات رو میدن که میشه کنترلش کرد ، اصلا میشه کاری کرد اون فرد از ما خوشش بیاد
نکته مهم : وقتی این سوالات رو پرسیدیم افراد از یک کلمات خاص استفاده میکنن که باید از این کلمات استفاده کنیم
مثال : داریم با طرف حرف میزنیم و یک دیالوگی هست که شوخی هم نیست داخلش مثلا با یک رئالیست یا یک ایدئالیست تو فاز سی
یهو میگه شغلت چیه؟ بهش میگیم راحت ترین راه برای من برای شناخت یک نفر اینه بود برای من که چی توشغلش بیشتر یه چالش میکشتش و این همون چیزی هست که من تو شغلم روش تمرکز دارم و باعث میشه کارم رو به بهترین شکل انجام بدم ، بزار بهتر بگم باعث میشه انگیزه بگیرم بزار یک سوال ازت بپرسم تو شغلت چیزی هست که تو رو واقعا به چالش بکشه؟
(اینجا اومدیم سر نخ دادیم به طرف راجبه شغلمون بعد ازش سوال پرسیدیم که گیر نده به شغلمون)
ممکنه دختر هر اتفاقی که تو زندگیش رو بیاد بگه و چالش ببینه یک ادمی که تو کارشه ، یا ازون شغلش که داخلشه خوشش نمیاد و این اطلاعات مهمن و این سوالات رو میپرسین بفهمیم جه مشکلاتی دارن یا این ادم مثبت نگره یا منفی نگره
نکته : باید یک ذهنیتی ایجاد کنیم که بخواد بدونه شغل ما چیه
وقتی این سوال رو پرسیدیم و مهم ترین کار اینه که به جواب هاش گوش کنیم مثلا میگه : من یک مدته معلم از اینکه میتونم به جوون تر ها انگیزه بدم خوشم میاد اما از اینکه خودم رو جوری نشون بدم که خیلی ارج و غرب داره تو اون موقعیت و بالاتر از بقیش اذیت میکنه احتمالا به خاطر اینه که من من خودم رو شاگرد جلوی معلم میدیدم بدم میاد
اینکه میگه بدم میاد و قبلا شاگر بودم و بدم میاد یعنی قبلا یک همچین حسی رو تجربه کرده و میخواد اینجوری نباشه
نکته : هرچیزی گفت ما همچین برداشتی میکنیم ازش مثلا گفت بدم میاد جدی رفتار کنن و پرو نشن این برداشت رو میکنیم که قبلا معلم هاش باهاش جدی میشدن و این بدش میومده و دلش نمیخواد بقیه این حسش رو تجربه کنن ولی خوب مجبوره
و ادم ها بین بد و بدتر میمونن
و فضای ذهنی طرف بین بدو بدتر و از این میشه استفاده کرد و اگه بتونیم به طرف راهکاری بدیم که خارج بشه میتونیم ناجی اون دیالوگ بشیم و سلطه داشته باشیم ما میتونیم این رو بپرسیم به خودش : بهش میگیم الان تو موقعیت قرار گرفتی اگه جدی رفتار نکنی چیکار میکنی؟ چی میشه؟ بعد میپرسیم اکه جدی باشی چی میشه چه اتفاقی میوفته و هی بین این دوتا میچرخیم و باید خوب گوش کنیم و از اون کلماتش استفاده کنیم و هی عمیق تر میشیم تو سوالات مثلا اگه این ها اگه خیلی رفیق بشن باعث میشه رفیق بشن و این بد و بدتر رو میبریم سمته رابطه و اینکه اگر طرف فکر میکنه اگه جدی باشه طرف بقیه مطیع اش هستن این رو میکَنیم و میبریم سمته رابطه
نکته : نوار قلب هم داخل این هست هی بین بدو بدتر میپرسیم
چجوری میبریم سمته رابطه؟ یک روتین میزنیم مثلا زن درون یا روتین یینگ ویانگ یا میتونیم باز ازش سوال کنیم درمورد روابط مثلا میگیم خیلی جالبه به نظرم این حرفی که میزنی تو روابط هم میتونه صدق کنه تو روابط باز میتونیم وصلش کنیم به یک روتین دیگه مثل پسر لاشی تو این دیالوگ عمیق میشیم و افکار طرف رو میبریم سمته رابطه واینجوری میشه ببریمش تو رابطه و افکار دختر هگ میبریم داخل رابطه که به نظرت جدی بودن باعث میشه که تو تاثیر بیشتری بزاری رو مردت یا مردت تاثیر بیشتری بزار تو رابطتون؟ وبتونه رابطه بهتری داشته باشه بعد جواب میده طرف میگه بحث کار با بحث روابط فرق داره به تناقض فکری میرسه و همین تناقض فکری باعث میشه بهش راهکار بدیم و بهش میگیم به نظرم ادم رابطه که داره مثل مردی میمونه که دوسش داره مثل رابطه ای میمونه که با شاگرداش داره و تاثیری بیشتری بزاریم بهشون و انگیزه بهشون بدی
نکته : اگه داخل محیط حقیقتی داشتیم صحبت میکردیم و داشت راجبه چیزای مثبت صحبت میکرد مثلا اون انگیزه و اگه راجبه اون موقعیت که مثبت داستیم صحبت میکردیم سوال مثبت بود جوابش به چشماش نگاه کنیم و اگه منفی بود بهش نگاه نمیکنیم
یک سوال میپرسیم و چالش براش ایجاد میکنیم حتی میتونیم از کلمه چالش هم استفاده کنیم
نکته : از تکنیک گوش کردن باید استفاده کرد
نکته : تو دیالوگ های جدی میتونیم از این تکنیک استفاده کنیم
هر بحثی کردیم که بین بدو بدتر توش باشه میتونیم استفاده کنیم و ببریمش سمته رابطه ، راجبه کارش بپرسیم همهی ادم ها تو کارشون مشکل دارن پس انتخاب بدو بدترو داریم و بدو بدتر رو بزاریم کنار هم دیگه و دختر اونی که بده وبدتر انتخاب میکنه ولی عاشق بدست
و مانور بدیم بین این دو سال و ببریم سمت رابطه
اگه تو رابطه جدی باشه چجوری میشه اگه بده باشه چجوری میشه اگه خوبه باشه چجوری میشه بد بهش راه حل میدیم و به نتیجه میرسه که اره اگه جدی باشی اینطوری باشه بهتره و فکر میکنه با ما میتونه به رابطه داشته باشه
جلسه ششم : هفت روتین جادویی(روتین های فاز سی)
برای رئالیست ها میتونیم تو ای دو اجرا کنیم
برای ایدیئالیست ها تو فاز سی هست
تکنیک اغوای پنهای هم برای فاز سی
همه این تکنیک ها نوار قلب توشه و هر تکنیکی که میخوایم اجرا کنین توش نوار قلب هست و باعث میشه خلع ذهنی ایجاد بشه
زن درون
درون هر زنی یک دختر هست که از جنس طبیعته قسمتی که داره زور میزنه تا از بند موانع اجتماعی و شرایط موجود در جامعه رها کنه ، اگه میتونستی این زن باشی زنی که طبیعیت خودش رو در آغوش کشیده و هیچ مانعی جلو دارش نیست چیکار میکردی؟
وقتی جواب داد بهس میگیم این تیکه از شخصیتت کجای بدنته مثلا دست میزنیم به ساعدش دست میزنیم به دستش میگیم اینجاست؟
یینگ و یانگ
برای فاز سی هست برای ای ۳ میتونیم اجار کنیم
این تیکنیک باعث میشه خواسته هایی که تو وجودشون رو به ما بگه و یک فاز سی خوب اجرا میکنه و برای ای ۲ یک شخصیت رئالیست میشه استفاده کرد
به خود شخص داریم اشاره میکنیم و باید حواسمون به اون اینوستر و تستر هم دقت کنیم چون داریم به خودش اشاره میکنیم
چی میگیم؟
دیروز داشتم به متضاد ها تو زندگیم فکر میکردم دیدگاه یینگ و یانگ متضادها میتونن مکنل هم باشن قطب مثبت و منفی در حقیقت یک چیزن دو بعد متضاد تو یک جسم هرکس یک نیمه پنهان تو شخصیتش داره یینگ یینگ همون نیمه ای از وجود ادمه که همه خواسته های ممنوعه اش توش زندانی شده همون قسمت از وحودمون که سعی میکنیم از دیده بقیه پتهانش کنیم همون افکاری که گاها میاد سراغم و نمیخوایم راجبش با یچکس صحبت کنیم
تیکه مقابل یینگ یانک هست همون قسمت از خودمون که به دنیا نشونش میدیم یینگ و یانگ ما باهم در تعادلن تو زندگیمون و یک میانه عمیقی رو به وجود میارن
نکته : کلمات رو متناسب با نوع حرف زدن خودمون بیچینیم
حالا چشمات رو ببند و تصور کن داری اون قسمت از وحودت قدم میزنی و وارد اون تیکه تاریک وجودت شدی
به دنیا عادی که قبلا توش بودی چی میگی؟
میزاریم حواب بده بعد میگیم
اگه از هرنوع قانون و ممنوعیت اجتماعی به دور بودی و هرکاری که دلت میخواست انجام میدادی چیکار میکردی؟
روش تخریب
برای این هست که اون مردی که دختر رو میخواد دوست دختر مارو بدزده میشه اینطوری تخریب کرد
داستان چیه؟
هر مردی یکسری اشتباه تو رفتارش داره و باید اون نقض رو مورد هدف قرار بدیم و باعث میشه شک بیوته تو ذهنم اون دختر
نکته : قرار نیست بقیرو تخریب کنیم زندگی دیگران رو خراب کنیم
نکته : هیچوقت با متطق ثابت نکنیم بهتر از پسر دیگه ایم
به جاش یک فکر رو تو ذهن طرف میکاریم و باعث میشه شک کنه به اون فرد
اولین کار چیه؟
نقض اون فرد رو پیدا میکنیم دومین کار چیه؟ بزرگ نمایی میکنیم و میگیم ما اون نقص هارو نداریم غیر مستقیم میگیم مثلا ادم خسته کننره ای هست
میگیم حتما باهات احساس راحتی و نزدیکی میکنه ببین به نظرم من به خاطر همینه دیگه اونقدر هیجان و انرژی نه رو نداره الان حس میکنی مثل بردارته نه ؟
بعد مثبت رو به خودمون مثبت انجام میدیم میگیم
با اینکه من میدونم بعد یک مدت رابطه قابل پیش بینی میشه دوست دارم هیجان انگیز ترش کنم
مثال : طرف هوله یا محتاج هست
میاد راجبه مشکلات حرف میزنه و زنگ میزنه بهش میگیم
تقصیری نداره تو اتفاقا تنها اتفاق خاصی هستی که تو زندگیش افتاده چیز دیگه ای تو زندگیش نیست اون پسره به تو نیاز داره تا حس مهم بودن بکنه
رفتن بیرون کتکش زده یا سو استفاده کرده از میگیم
این اتفاق وقتی میوفته که یک پسر نمیتونه احساسات خودش رو کنترل کنه اون ادم سختشه چیزایی که دم به دیقه تو ذهنش پرسه میزنن رو کنترل کنه پس همه حسش رو از رفتار فیزیکیش خالی میکنه احتمالا با تمام وجودش عاجزانه سعی میکنه تو رو کنار خودش نگه داره با اینکه میدونه اگه تو کنارش نباشی نمیتونه با دختر دیگه ای وارد رابطه بشه
ادم حسودی هست
احتمالا استرس اینو داره تو از دست بده نتونه با دختر دیگه وارد رابطه باشه
حس میکنه اونقدر خوش شانس نیست تو رو بتونه به عنوان معشوقه اش داشته باشه
میتونم بگم یک جورایی در اعماق وجودش باور داره لیایت اینکه با دختری در هم سطح تو باشه رو نداره و از اینکه باهاشی خیلی خوشحاله
ادمی هستیم که با دختریم ۳ ۴ سال هست یا قول زادواج ندادیم این ویژگی منفی ای هست و میتونه تخریب کنه
علی در اعماق وجودش حس میکنه لیاقت بودن با ادمی مثل تورور نداره برای همین میترسه یکی از بهتر از خودش رو پیدا کنی راحت رهاش کنی
دختر رو میاریم بالا و اون پسره رو میاریم پایین از چشمش
پیش بینی پذیر
دوست داره تورو خوشحال کنه در عین حال نگرانه نتونه راضی نگهت داره برای همین تو مسیری که توش بوده خارج نمیشه
احتمالا بتونه بزودی بتونه این مشکلش رو حل کنه اگه موارد اعتماد به نفسش رو برطرف کنه
جلسه هشتم : ۷ روتین جادویی
دشت توت فرنگی
تکنیک پیکاپ ارتیست هاست ، تو فاز سی ۳ ازش استفاده میکنیم و اگه نمیتونیم شوخی نیمه جنسی کنیم تو فاز ای برای شخصیت های جاستیفایر انجام میدیم ، تو حضوری باشه بهتره
باید چشماش رو ببنده و میگیم تصور کن الان تو یک دشت خیلی بزرگ داری قدم میزنی سبزه ها تا بالای زانوهات اومدن بالا باد شدید داره میزنه خورشید بالاسرت و داره میتابه روی سرت و همینکه داری میری جلو یک در باغ توت فرنگی میبینی یک در بزرگ چوبی و ایسادی جلوش تنها و دور تا دور این باغ یکسری حصار های فلزی کشیده شده و باغ پر از توت فرنگی هایی که با لب و لوچت داره بازی میکنه میتونی توت فرنگی هارو ببینی ؟
میگه آره
بهش میگیم به حصار باغ نگاه کن حصار های فلزی رفتن توی خاک بالارو نگاه میکنی تا انتهای حصار ها حصاری که باغ رو احاطه کرده چقدر هست؟
میگه ۵ متر
بهش میگیم متوجه شدم حالا خودت رو توی باغ تصور کن اروم اروم میری در چوبی باغ رو کنار میزنی و میری داخل باغ توت فرنگی ها جلوت ظاهر میشن توت فرنگی های خوشمزه و درشتی که به بوته ها وصل شدن هوس میکنی توت فرنگی هارو بخوری معدت داره قاروغور میکنه
چندتا برمیداری؟
مثلا طرف میگه یک سبد (هرچی گفت نهم نیست)
همینطوری که داری توت فرنگی هارو گاز میزنی و آبش از لبو لوچت میاد پایین توف فرنگی ها تموم میشن و معدت پره پر میشه توت فرنگی اخر رو داری کاز میزنی یک هو میفهمی باغبون از انور باغ فهمیده وارد باغ شدی و توت فرنگی هاش رو خوردی چه حسی داری؟
خیلی ها میگن ترس و ارامس و
تحلیل روتین
اون حصار هایی که دیدی اندازه روابز عاطفی و جنسی هستن که تو نزدگیت داری داشتی و خواهی داشت
تو زندگیت یک گارد خاصی داری برای روابط جنسی و یکسریمعیار های ذهنی تو ذهنت که نتونی خیلی راحت با ادمها رابطه عاطفی برقرارکنی چون معیار هات برات خیلی مهمن
تعداد توت فرنگی هارو گفتی یک سبد با اینکه روایط عاطفی رو سخت میپذیری و معیار هات خیلی مهم اند روابط عاطفی و جنسی زیادی خواهی داشت (به دینایر و جاستیفایر بودن طرف دقت کنیم)
تو قراره با یک نفر ازدواج کنی و روابط زیادی با اون ادم داشته باشی و روابط جنسیتون گرم و محکم خواهد و بود اونقدر گرم که هردوتون حس کنین یک نفرید و حسی که به اون روابط ادم داری بعد از اینکه روابطش رو برقرار میکنی بعد از اینکه رابطه جنسی ات تموم میشه با اون مردی که دوستش داری و همسرته حس ترس میکنی برای بار های اول و نگرانی که اون ادم چه فکری راجبت میکنه ازون طرف دوست داری اون ادم تورو زیبا ترین و قویت ترین زن رو زمین ببینه و ازون طرف طرف دیده بدی نسبت بهت داشته پیدا کرده باشه و بعد از رابطه جنسی نسبت بهت سرد شده باشه
حصار ها بلندیش نماد اون گاردش هست که اون فرد نسبت روابط عاطفیش و جنسیش داره
تعداد توت فرندگی ها نماد اون افرادی که قراره باهاش رابطه جنسی داشته باشن
نکته : اگه زیاد گفت و دینایر هست قراره با یکنفر ازدواج کنه قرار رابطه جنسی با اون داشته باشه
اگه جاستیفایر هست میگیم ۵ تا رابطهجنسی داشتی با ادمای مختلف اگه گفت نه میگیم متظورتم ۵ تا از رابطهی جنسی با ادمای مختلف احتمالا رابطه مجنسی عمیق نبوده همش و یا میگیم بیستر بهس فکر کن
اون حسی هم که نسبت به اون به باغبون داره حسی هست که نسبت به اون فرد داره بعد از رابطه جنسی
روتین زهر
شروع یک روتین هست که برسه به درد و پادد زهر
برای گفتگو های عمیق هست دلی برای شخصیت های مرتبط با رئالیست هم هست میشه استفاده کرد
وقتی داریم اجراش میکنیم باید منتقلش کنیم به خودمون که اون حس مثبت و منفی رو به اختیار خودمون خاموش روشن کنیم و باید لحن ترکیبی بگیم
اون زمان هایی که ۷ ۸ سالت بود و مریض شدی رو یادته؟
دقیقا چه حسی داشتی؟(باید این تاکید بشه)
یکسری چیزها برای من خیلی عجیبا و خیلی جالبه و الان سره حال و قبراغم و یک هو یک حس بیحالی عجیبی میتونه بیاد سراغم جالب اینه که اون لحظه نمیدونم حالم خوبه یا نه به اون زمان هایی فکر کن که یک حس عجیبی سردری امونت رو بریده اون لحظه تنها چیزی که ارومت میکنه اینه که رو تخت دراز بکشی و استراحت کنی ولی درد قرار نیست رهات کنه و هرچقد بیشتر باهاش میجنگی بیشتر تو رو کنترل میکنه
وقتی میخواین این رو اجرا کنیم باید حضوری اجرا کنیم دوما باید اشاره کنیم
سردرد به سرمون اشاره کنیم
میاد سراغمون باز به خودمون اشاره میکنیم (چرا ؟ چون حس میکنه نماد اون دردیم و هرموقع اشاره کنیم میاد سراغش)
درد
این روتین با پرسیدن سوال راجبه اون چیزهایی که باهاش مهم تلقی میکنه تعریف میشه این باید با روتین زهر ترکیب کنیم تا حس منفی تو طرف ایجاد کنیم و تو باورهاش حس شک ایجاد میکنیم
نکته : بازی های روانی باید با تلمرین باشه
اون چیزهایی که یک زمانی بهشون باور داشتی شاید بخاطر اینکه خانوادت بهت گفته بودن درست و الان فهمیدی اشتباهن چیان؟
این رو با روتین نوار قلب ترکیب میکنیم و این روتین بدرد فاز سی ۳ میخوره و بعد از این میتون روتین دشت توت فرنگی ترکیب کنیم که حس خوب میده ، یا پاد زهر رو بگیم
این روتین باعث میشه راجبه طرف راجبه اون حسش رو بیان کنه
درحالت عادی ادما نمیتونن اون حس منفیش رو بیان کنن ولی وقتی حسش میکنن میتونن بگن و فقط باور ها نیستن و خیلی چیزهایی دیگه میتونن باشن مثل باور های مدرسه
و باوری که دو طرف رو داره رو میتونیم بگیم و اجرا کنیم
پاستیل نوشابه ای
الان این حس رو تو اون فرد داره ساخته میشه ربطش بدیم به خودمون
مثلا تفریحش رو حسش رو ربط میدیم به خودمون
مثلا حسی که به شطرنج داره رو به ما داره
برای دخترهایی که کد دی دارن و ادم هایی که تفریح به علاقه ورزش دارن جواب میده و به درد دخترهای افسرده نمیخوره
وقتی داریم اجراش میکنیم هی به خودمون اشاره میکنیم
اگه اشاره نکنیم هیچ اتفاقی نمی افته وقتی شاره میکنیم تاثیرش بیشتر میشه
ازش میپرسیم تفریح یا فعالیت ورزشی ای هست برات ذوق اور باشه و نشاط اور باشه؟
وقتی داره سعی میکنه اون تفریح رو راجبش حبت میکنه ماهم بیایم راجبه اون طرف راجبش صحبت کنیم و میمیک صورتمون و حرف هامون باید طوری باشه فاز مثبت بدن
و توچت هم میشه انجام بدیم با فاز مثبت و به کمات هم که میگیم باید دقت کنیم و خشک هم نباید دقت کنیم
باید دنبال کلماتی باسیم که حس دارن مثل نشاط هیجان ترس شادی و…
وقتی که حرفش زدو و تموم شد میاریم تو این قالب و بس میگیم
چیکار میکردی اگه اون حسی که به اسکی داشتی مثل هیجان ولذت بخشی که به اسکی رو داشتی به یک ادم داشتی ؟(وقتی میگیم به ادم داشتی به خودمون اشاره میکنیم)
مثال : به طرف میگیم تفریحت چیه تو زندگی اون تفریحی که لذت میبری ازش و دنیا برات صد برابر قشنگ تر میشه؟ میگه : مثلا اسکی
میگیم فکرش کن اسکی میری یک پیست اسکی خفن داری میری چه حسی داری؟ احساساتت چیان نسبت به اون پیست اسکی
میگه سخت و خطرناک که باعث میشه و میشه هیجان انگیز هم بشه و هرچقدر اینور اونورن برم و جاهای بکر پیدا کنی چیزای عجیب غریب پیدا میکنی و یک آزادی باشه
یک چیزجالب به ذهنن رسید
میگیم داشتم بهش فکز میکردم چی میشد همون احساسات رو نسبت به یک ادم دیگه داشتی؟(به خودمون اشاره میکنیم )
یک لحظه تصور کن ادمی رو پیدا کنی که(به خودمون اشاره میکنیم)
بتونه باعث بشه همون حس ارامش و هیجان رو که به طبیعتی گردی داشتی به اون داشته باشی و در عین حال حس خطر کنی چون نمیدونی قراره رابطه ات باهاش قرار چجوری قراره پیش بره و تو ادمی رو پیدا کردی که
میتکنی عاشقش باشی و باعث میشه احساسات موفقتی کنی باهاش و روحت از درون ارضا بشی چه حسی داری؟
این مثال هم همونه فقط اینجا گنده تر شده و بعد باز میتونیم بزنیم به یک روتین
جلسه یازدهم : اکسسوری جادویی
برای فاز سی هست و یک داستان هست و وقتی میخوایم داستان رو اجار کنیم باید تو فاز اروم باشیم پس بدرد فاز سی میخوره و سره قرار ، تو فاز ای دو و ای سه جواب میده برای رئالیست و برای ایدیئالیست ها کمتر
نکته : نیاز نیست حفظش کنیم ، فقط باید کلیت هارو یاد بگیریم و اون فضا سازی و جزئیات
نکته : تمرین میخواد حد عقل باید ۵۰ بار جلوی اینه تستش کنیم اکر میخوایم خودمون اجرا کنیم
روتین خاصی هست و همه تکنیک ها هم داخلش هست
شروع روتین
اکسسوری جادویی رو گردبندی که گردن دختر هست اجرا
میکنیم
یک چند دقیقه هست دارم به گردنبندت قدت میکنم و دارم به این فکر میکنم که من اینو کجا دیدم تازه فهمیدم داستان این گردنبنده چیه بابا
صبر میکنیم طرف واکنش نشون بده مثلا سوال میپرسه
یک مدت پیش داستان دختری رو میخوندم که حس میکرد از شریک عاطفیش خیلی فاصله گرفته بوده و داشت کم کم ایمانشو رو بهش از دست میداد ، یک روز نزدیک های ساعت ۸ شال و کلاه کرد ورفت جنگل های پشت خونه اش
همونطور که رو تخت سنگ بزرگ کنار رود خونه نشسته بود چشمش رو دوخت به قرص درخشان ماهو یک اسمان پر از ستاره صاف ، چشماش رو بست و ارزو کرد که مرد رویاهاش بیاد تو زندگیشو و از این زندگی پوچ و بی معنی نجاتش بده ؛ بعد چند دقیقه چند تا اشعه نور دورد بر دختر پدیدار شدن که خیلی براشون عجیب غریب به نظر میرسیدن یک حس گرم تو وجودش پدیدار شد که رامش خیلی عجیبی بهش میداد ، این حس اینقدر با ارامش بود که دخترک فقط میخواست خودش رو توش رها کنه
یک حس ارامش بخش یک هو یک تصوری تو ذهنش پدیدار شد ، این تصویر اینقدر زنده بود براش که واضح به تظر میرسید ، اون حس گرم داشت اروم اروم وجودش رو میگرفت و داشت به اعماق وجودش رخنه میکرد چند لحظه اول براس ترسناک به نظر میرسید ولی دختر سعی کرد خودش رو تو این حس گرم نگه داره و رها کنه او از اون خوشحالی درونی لذت ببره
یکهو یک صدا تو گوشش شروع به زمزمه کرد و یک جمله رو تکرار میکرد و هرچقدر بیشتر میگذشت صدا براش واضح تر میشد اینگار صدای خودش بود باهاش صحبت میکرد ، اون صدا داشت دقیقا این رو میگفت چیزی که از درون میخواستی دقیقا جلوی توعه صدا یک هو به سکوت تبدیل شد دخترک چشماش رو باز کرد دوباره پا به دنیای واقعی دور از رویا گذاشت ، سینش رو لمس کرد حس کرد یک چیزی دوره گردنشه دخترک قبل از اومدن هیچ چیزی دوره گردنش اویز نکرده بود ، ولی الان یک گردنبند طلا با فیروزه های آبی دوره گررنش خود نمایی میکرد ، همهی اون وقایع براس عجیب بودن و داشتن گیجش میکردن دوباره اون صداها تو ذهنش پدیدار شدن ، چیزی که همیشه با وجود میخواستی الان روبروته ، هنچی اروم ا روم براش روشن الان یک گردنبند طلایی با فیروز های ابی دلربا داشت که اون حس گرم و عاشقانه ای که تمام وجود میخواست رو بهش میداد ، دختر نمیتونست وقایعی اتفاق افتاده بود رو دزک کنه ولی راستش نیازی به درکشم نداشت و گفت برام مهم نیست بقیه چه فکری میکنن این همون چیزی هست که من میخواستم و لایقش بودم روز بعد دخترک برای خوردن صبحانه به شهر رفت دختر با دیدن مرد عجیبی که دیدیه بود حس خیلی عجیبی بهش دست داد این حس عجیب و خوشایند داشت ارو ارون تو کلش بدنش پخش میشد صورتش سینه هاش معدش ساق پا ها خوده پاهاش چشماشون بهم افتاد نمیتونستن از خیره شده به چشم های همدیگه دست بردارن
اون حس عجیب کم کم به همون حس کرم و ارومی کا دیشب تجربه اش کرره بود تبدیل شد هر لحظه که اون مرد به دخترک نزدیک تر میشد اون حس قوی ترو قوی تر میشد
انگار یک حباب پر انرژی اطرافشون بود که اونارو از بقیه جدا میکرد انگار کل اون دنیا فقط بزای اون دونفر بود
نه کسه دیگه مرد با ارامش و صدای زمزه واری گفت سلام
و به دخترک لبخند زد لبخنری که گرمای وجودش رو بیشتر میکرد وبدون گفتن کلنه اضافهای لب های دختر رو به ارومی بوسید دخترک اون لحظه چشماش رو بست رو به اروم تو دستای دخترک رها کرد و پسر گفت چیکار کنم که امروز ب ای من باشی؟ ، دخترک گفت من چی واقها تو زندگیم کم دارم؟ من واقعا ازن مرد جی میخوام؟ به حسش اعتماد کرد و دستای مرد گرفت و اون رو مبرد خونه خونه و اونها ساعت باهم خرف زدن باهم رویاها و اهدافشون رو باهم تقسیم کردن و از رویاها و افداشون صحبت کررن و یک ارتباط عمیق عاطفی بینون شکل گرفت ، اون ها مثل نیمه های گمشده ای بودن که بعد از سال ها جستوجو تلاش همدگیرو پیدا کرده بودن و در لحظه اون اتفاق افتاد و دخترک بین بازی های قوی نردی حس کرد میدونست اونم با تمام وجود میخوادش یک عشقی پر از شور و هشق و احساس و هیجان و این دقیقا همونطور بود که دخترک تو خیالاتش تصور میکرد مرد دقیقا همونطور که دخترک دوست داشت باهاش عشق بازی کرد و همه این اتفاق رویاها به خاطر یک گردنبد زیبا بود
و همینطور هم رو بغل کرده بودن نگاه مرد به گردنبند افتاد و به دخترک گفت گردنبد بهت میاد دخترک از اتفاق دیشب رودخونه گفت که چطور گردبند دور گردنش پیدا شد گفت
و مرد دخترک رو بوسید و گفت هربار که این گردبند رو میبینی و لمسش میکنی به من فکر کن اون لحظه حس میکنم تو منو لمس کردی و این منو خوشحال میکنه
نکته : کلمه هارو عوض کنیم با مدل خودمون و نمیتونیم حفظ کنیم
گردنبند هرچی رو دیدیم میتونیم بگیم تتو یا هرچیزی اکسسوری جداویی و باید دقت کنیم به جزئیاتش و جزئیات بدیم
تکنیک : شریک عاطفی میتونه تبدیل بشه و بگیم حس میکرد نمیه گمشده اش رو نمیتونه پیدا کنه
این هم برای بازگردانی میشه استفاده کرد نکته : بازگردانی با استوری میشه و باید خطرات گذشتمون رو تبدیل کنیم به استوری با این تکنیک ها
ساعت ۸ : عوض میشه ولی حتما باید شب باشه و ماه تو اسمون باشه
تخت اینا فضا سازی هست و باید باشن
تکنیک نوار قلب اینجای داستان : رفت پشت جنگل خونه و
از این زندگی پوچ و بی معنی نجات پیدا کنه
بهش میگیم این تصوری اینقدر واضح بود که زنده به نظر میرسید
اینحا به خودمون اشاره میکنیم
اون حس گرم عمیق بود و اروم بود یک هو میگی بعد ترسناک به نظر میرسید نوار قرب توش
داخل داستان از تکنیک نوار قلب و ترن هوایی استفاده شده اونجتیی که یک ها صدا تو گوشش زمزمه کرد این هنون نوار قلب هست که کنجکاو هست
جایی که میگی از درون میخواستی به خودمون اشاه میکنیم
تو فضای همه داستان هایی که استفاده میکنیم باید به خودمون اشاره کنیم
حس مثبت به خودم حس منفی به بیرون
نوار قلب صدای یک هو به سکوت تبدیل کذاشت و دوباره پا به دنیای واقعی دور از رویا و اینم نوار قلب هست
اونجایی که میکه بخ ودش گفت مهم نیست دیکران راجبش چه فکری میکنند اینجا هم به خودمون اساره میکنیم
وقتی دارین روی خانوموگمون اجرا میکنیم میگه رفت برای خوردن ثحبانه و.. دستش رو میاریم بالا و اونن دطتش رو میارهبالا اکه خوب اجرا مگکرره باشیم دستش رو لمس میکنیم
تعریف میکنیم و به چاش طرف خیره میشیم انگارداریم داستان خیالی روبه واقعتت تبدیل میکنیم
انگار زک حباب انرژی از اطراف جدا کرده بود ما علیه دنیاست
اون حس عاشقانه با حس فیزیکی تو اونفضا وحود داره با فیزیکی میدیگ به خوردش
هربار که میگه گردنبند میبینین به من فکر کن به خودمون اشاره میکنیم : این باعث میشه هربار فرد یاده ما بیوفته
اجراش میکنیم دختر سوال میپرسه درگیر سوالات دختز میشه و سوال پرسید میگیم بعدا تو یک روتین دیگه میگم
جلسه دوازدهم : روتین فرشته نجات
با اپنر میشه فهمید طرف چه شخصیتی داره از پیجش میشه فهمید
نکته فرندزون : میشیم میاد باهامون دردودل میکنه
نکته : تنش جنسی باید باشه نباشه فرندزون میشیم منفی باید بدیم
تکنیک فرسته نجات : میخوایم حس رمانتیک ایجاد کنیم که اره من میبهفممت
کلماتی استفاده میکنیم باید مدل خودمون باشه
من به وجود فرشته نجات اعتقاد دارمبه نظرم یک چیزی خیلی قوی تر از ما کجود داره که ازت مواظبت میکنه و ادمایی رو وارد زندگیم میکنه که بتونن ازت مواظبت کنن
تو یکجوری افریده شدی که بتونی ادم هایی رو بدست بیاری که میتونن ارزش تورور به خاطر کسی که هستی و کاری که تو دنیا انجام میدی درک کنن
نکته : تموم روتین ها فاز سی باید صحبت کنیم
تو داستان ها نباید حرف بزنیم
هر اتفاقی که تو دنیا میوفته یک دلیلی داره بین میلیون ها انسان روی زمین ما باهم اشنا شدیم وقراره این اتفاق یگ چیز عالی و هیجان انگیز توزندگیت بسازی تو میتونی انرژی که از دیگران میگیری رو حس کنی منم میتونم اون انرژی قوی و باحالی که ازت ساطف میشه رو حس کنم
تو ازون ادم هایی هستی که خیلی اجتماعی ان و مشکلی برای بریرار کرند ارتباط اجتماعی ندارن و میتونی اترابط عمیق تر از سلام ساده با بقیه بریرار کنی اما من میدونم بعضی وقتا تو زندگیت هست میخوای تنها باشی و و با خودت خلوت کنی
اخرش کلد رید هست
برای گفتگو فاز سی و باعث میشه گقتگو عمیق تر میشه
انرژی رو میتونیم تو دخترا استفاده کنیم بهتر ترک میکنن
هیچقدت حسی رو نباید مستثیم القا کنیم باید با اون فرد ها
نکته : تمام تکنیک هارو منطقشون رو باید حفظ کنیم
باید تمرین بشن و زیادن مثال هاشرو بنویسیم زیرش منطق مثال رو در بیاریم تا بتوتیم موفق بشیم
اگه بخوایم یک تکنیکی بسازیم باید تست کنیم چندبار
تو فاز ای ۲ با اکانت اینستاگرام خوب جواب میده
با یکم دی اچ وی
و طرف باید دیالوگ کنه باهمون و روتینی طرف نتونه دیالوگ کنه بدرد ای ۲ نمیخوره
نکته : کلیت رو برای خودمون مینویسینم و کلمه به مینویسیم ریا خلاصه و کلیت داستان رو بلد باشیم و باید اشتباه کنیم باید بریم حریف تمرین پیدا کنیم
نکته : چیزی که ذهن زن رو جذب میکنه چیه؟
ما باید حس رمانتیک رو در امیخته کنیم با ابهام
رمانتیک چیه؟ مثبت و منفی ابهام چیه؟ مشکل جواب
نکته : اوایل کار میخوایم روتین رو اجرا کنیم ممکنه ادم عجیب غریبی جبوه کنیم و میگه تو ادم مبهمی هستی بخاطر اینه که روتین رو در جای مناسب استفاده نکردیم باید یکم مدت تمرین کنیم و میشه رویه ثابت برامون میفهمیم که کجا چی باید بگیم
نکته :این ها برای اعتماد دختر هست و پایه های اعتماد رو شکل میده
نکته : اون هایی که امین میگه برای دیالوگ داشتن عادی با ادم هاست و ادامه بدیم دیالوگ رو
نکته : دختر وسط داستان سوال پرسید
رد میشیم ولی تو روتین دیالوگ میکنیم همون هایی که استاد امین میگه
برای اینکه دیالوگ بهتر بشه مثلا دختر سوال میپرسه چی بگیم؟
همش هم به خودمون ربط میدیم یا یک حسی روبیان کنیم
میکنیم دال حرفای خودمون اینجوری حس میکنه انگار داره با خودش حرف میزنه و حس میکنه به حرفاس داریم خوب گوش میدیم
نکته : پقدر طول میکشه تا تکنیک ها اثر کنه؟
یک تکنیک هیچوقت اثر نمیکنه روتین ها زنانی اثر میکنه نشونه بگیریم از طرق مقابل
ممکنه تو یکساعت اثر کنند تو سه ساعت اثر کنند و تایم مشخصی نداره با این حال گاها زمان میبره جذب کنیم و
به میزان اشتباهات ما بستگی داره میشه گفت ادمای مختلف به روش های مختلف رو اجرا کنیم یکسری از اشتباهات هست جذب رو کنند و یکسری وقت ها براشون سخت باشه داستان رو بفهمن و به میزان ادبیات اون دختر هم باید توجه کنیم و کم کم دستمون میاد برای حاس باید سروع کنیم داستان نوشتن و اجرا کنیم بفهمیمی نتیجش چیه و باید تمرین کنیم
نکته : برای اینگه گارد تستر رو باریم پایین میگیم
اگر قرار بود دختری بودی که راجبش فلان اتفاق بیوفته و…
و این باعث میشه بره داخل یک دنیای خیالی
یکسری ها هم هستن تو کشور خارجی زندگی میکنیم و اگه خوایم تبدیل کنیم به زبان خارجی سخته و دختره نمیفهمه و متوجه حرفمون نمیشه ولی چرتو پرت گویی تو این روتین ها سخته
نکته : روتین رو اجرا کردم تموم شد چیکار کنیم؟
تو اوج خدافظی میکنیم به موفقیت برسیم
قسمت مهم چیه؟
بر حسب مثبت و منفی ها رابطه رو ببریم جلو نتونستیم نشد نداریم
ذهن خانوم ها داخب روتین هایی که اجرا میکنیم اینقدر منطقی نیست به جز یکم از شخثیت ها رئالیست
و وقتی پل هامون تموم میشه چی میگیم؟
اها راستی اینو گفتم بودم
اها بیا اینو بهت بگم
چجوری خودم همین روتین هارو بسازم؟ رمان های عاشقانه ممنوعه بخونیم مثل رولیتا مثل فیفیتی شید اف گری
نکته : خانوم ها علاقه به فیلم های پورنو گرافی دارن
نکته اساسی : این بازی هایی روانی که یاد گرفتیم برای اینکه بتونین یک رابطه عمیق تر داشته باشین و باید جذب هم انجام بدیم که طرف از ما خوشش بیاد
Zuletzt geändertvor 25 Tagen